سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 29 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر دروغ مامان را هم باور كن

سلام عسل مامان صبح قشنگت بخير .به خاطر بارش باران ديشب،  صبحي هوا  حسابي لطيف شده بود.هفته پيش به خاطر اينكه مي بايستي گزارشي را تا ظهر بنويسم با خودم به زيارت عاشورا  نبردمت .البته كنار محل بازي مهد كودك حسابي سرسره بازي كردي همچين كه مي خواستي بري مهد صداي دعا شنيدي و گفتي: آخ جون مامان زيارت عاشورا درجوابت به چشمهاي معصومت نگاه كردم و گفتم : نه گلي مامان صداي نواره.مبهوت گفتي : اما مامان توي مسجد كه نوار نمي ذارند. تاج سرم دروغ مامان را هم باور كن گاهي به خاطر كاري  مجبورم به خيلي از خواسته هات تن ندم .اما باور كن دروغ مامان از مصلحته نه از.... اين چهارشنبه خودم هم حسابي هوس دعا كرده بودم البته مي خواستم روزه بگيرم و...
3 خرداد 1391

محمد سپهر بازم قسمت بشه

  سلام بهار نارنج مامان خوبي.درست سال پيش همين موقع ها قسمتم شده بود كه برم كربلا .ازته دل خوشحال بودم چون  مي تونستم قبر شيش گوشه اما م حسين (ع) را زيارت كنم اما نگرانت بودم نمي تونستم  تنها بزارمت و برم درست دوروز قبل از رفتنم توي مهد تب كرده بودي.با چه دردسري آوردمت خونه و برات سوپ درست كردم و موقع اي كه بابا اومد برديمت دكتر و بازدن يه آمپول خداراشكر تبت فروكش كرد. دلم برا ي رفتن پر مي زدولي آروم نبودم .نگرانت بودم جلوترش به بابا اصرار كرده بودم كه همگي با هم بريم اما بابا چون نظامي بود نمي شد. پارسال هديه قشنگي روز تولدم از امام رضا (ع ) گرفتم.رفتن به نجف و كربلا.... ومن  چون در قرعه كشي اسمم در اومده بود داش...
2 خرداد 1391

محمد سپهر روز تولدمه

سلام عزيز دلم امروز روز تولدمه.منم يك سال بزرگتر شدم و يك سال بيشتر تجربه اندوختم.گلگم ديشب  بعد از بستني خوردن تصميم گرفتم يه شام خوشمزه درست كنم ، شما هم با بابا فقط رفتين نون بخرين .نون خريدن همان و خوابيدن من همان.وقتي كه ديدم باقالي ها پخته زير ظرف را خاموش كردم.تقريبا خوراك مرغ با بادمجان و كدو هم پخته شده بود (بابا بادمجان دوست نداره اما من عاشق بادمجانم براي همين به خاطر اينكه عدالت رعايت بشه براي خودم بادمجان سرخ مي كنم و براي بابا كدو البته خوشبختانه تو دوتاشون را دوست داري) زير آن را هم خاموش كردم.  تلفني با ماماني صحبت كردم و با خاله زهرا.ديگه صداي اذان به گوش مي رسيد نمي دونم شما رفته بودين نون بخرين يا  اينكه اول...
1 خرداد 1391

گل مامان شکست؟! نه، تجربه!

براتون گفتم که درهفته های گذشته: محمد سپهر مامان از بس که ماهی و دریا را دوست داره ، تصمیم گرفتیم با هم این کاردستی را درست کنیم. ماهی های دریا هم سایت  نی نی وبلاگ را می شناسند چون داخل حباب هایشان  نی نی وبلاگ موج می زنه.  ماهی ها را با کاموا  تزیین کردیم . ستاره دریایی معرف حامی و پشتیبان سایت(خاله ستاره)  در این جشنواره است . کارت پستال! بعد با کمک بابایی بادبادک هارا باد کردیم و برای سایت خوبمان یه جشن تولد خانگی گرفتیم. محمد سپهر دایم می گفت: پس چرا زینب خانوم به تولد نیومده. تولد، تولد! کاردستی تاج سر مامان! یه عکس یادگاری! یه خبر مهم ، یه ...
10 دی 1390

محمد سپهر و توکل بر خدا

سلام. روز جمعه اتان بخیر. خواستم از کسانی که به ما رای دادند تشکر کنم. همه ما در زندگی بایستی مراحل مختلفی را بگذرانیم.خدا کند از امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم. بی اذن خدا برگ از درخت نمی افته ومن به لطف و محبت او امید دارم. اگه دوست داشتیم باز هم به من رای بدین. کد من 180 است. این کد را با دو کد دیگر به شماره  09354000537پیامک کنید. با تشکر   ...
9 دی 1390

محمد سپهر و رقابت

سلام گل گلی مامان. امروز به خاطر اینکه مهد را سم پاشی  می کردند، مهد تعطیل بود و صبح زود شمارا به خونه مامانی رسوندم. بماند که دایم بهونه می گرفتی که دوست داری با من زیارت عاشورا بییایی. ولی گلی امکان پذیر نبود. اما به جای تو زیارت عاشورا اومدم و کلی برات دعا کردم که خدا آخر و عاقبت به خیرت کنه. تازه صبحانه آش شله قلمکار خوردیم. جات خالی! کد ما در جشنواره یکسالگی نی نی وبلاگ 180 است ، اگه دوست دارین به ما هم رای بدین. تاج سر مامان با کاردستی ماهی در جشنواره شرکت کرده و یه رقابت سنگین پیش روی داره. خدا کنه همیشه از امتحان ها یمان روسفید بیرون بیاییم. یادتون نره کد ما 180 ...
4 دی 1390

نی نی و محرم

سلام گلم. پارسال دهه اول  محرم در روستای خیر آباد بودیم. با وجودی که دوسالت بیشتر نبود ولی وقتی متوجه شدی  تاسوعا و عاشورا  چه روزهای عظیمی هستند. چشمانت پر از اشک شد و برای علی اصغرامام حسین(ع) گریه کردی. اینجا ادب و احترام خودت را به سالار شهیدان امام حسین (ع)نشان دادی! ادب و احترام!   ...
12 آذر 1390

محمد سپهر و برنده شدن

  سلام گلم عزیزم. شاید از شنیدن این جمله خسته شده باشی. اما چکارکنم تابوده این مادرها بودن که  قربون صدقه بچه ها رفتن.  گلم روز بعد از عید فطر وقتی اومدیم خونه مامانی داداشی لب تابش روباز کرده بود . ازش خواستم توی سایت نی نی وبلاگ هم بره. وقتی اسمت رو  دیدم که برنده شدی از خوشحالی جیغ کشیدم. آنقدر خندیدم که از صدای بلند خنده  هام خا له آزاده هم از خواب بیدارشد. دوباره نه صدباره صدات را گوش کردم خیلی با ناز و ادا سوره قرآن را تلاوت کرده بودی. اینجا را گوش کن: شرکت کنندگان مسابقه فرشته های قرآنی و برگزیدگان مسابقه "فرشته های قرآنی "مشخصص شد: گلی می دونی اولین بار که توی مسابقه برنده شده بود...
16 شهريور 1390